با دقّت و جستجو در وضع افراد بد عاقبت میتوان علّت شقاوت و بدعاقبتی آنان را پیدا کرد که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
تکبّر : دلیل بد عاقبت شدن ابلیس همان روح تکبّر او بود که خدا را نافرمانی کرد وبه آدم سجده نکرد
حبّ دنیا
عشق و علاقه به هر چیزی سبب میشود که انسان هنگام جدایی از آن، دچار حالت بغض و خدای ناکرده سوء عاقبت شود، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: طمع به دنیا، سبب خروج از دین و سوء عاقبت میشود. (207) همان گونه که دلیل بدبختی بلعم باعورایی که دعاهایش مستجاب میشد این بود که با پیروی از هوا و هوس در دام شیطان افتاد و تحت تأثیر وعدههای فرعون و دلبستگی به دنیا، پیامبر خدا حضرت موسی را رها کرده و هوادار طاغوت شد و سرانجام به هلاکت رسید. قرآن میفرماید: «...فاَتبَعهُ الشّیطان... ولکنّه أخلَد الی الارضِ واتّبَعَ هَواه» (208) شیطان او را بدنبال خود برد و به دنیا و مادّیات دل بست و از هوا و هوس خود پیروی نمود.
گناه
قرآن میفرماید: «ثمّ کانَ عاقِبَةُ الّذینَ اَساؤا السُوای أن کذّبوا بَآیاتِ اللّه و کانوا بها یَستَهزِؤن» (209) پایان عمر کسانی که عمل ناروا انجام میدهند (و گناهان خود را ناچیز شمرده و به فکر توبه و جبران هم نیستند) آن است که آیات خدا را تکذیب نموده و همه آنها را به باد مسخره میگیرند
در روایات متعدّدی سفارش شده است که بعد از هر گناه توبهای داشته باشید، زیرا گناه در روح انسان اثر میگذارد که اگر پیگیری و برداشته نشود این اثر بیشتر میشود تا جایی که تمام دل و روح را عوض میکند
عمیق نبودن باورها و اعتقادات
گاهی ایمان افراد بر اساس فکر و یقین و انتخاب و استدلال نیست، بلکه ایمان او سطحی و بیاساس است، قهراً چنین گرایشهایی زود متزلزل شده و با پیدا شدن کوچکترین مسأله و شکّی ایمانش از دست میرود و به قول معروف چیزی که بیاساس و سست باشد، با اندک فشاری از هم می پاشد